زنــــــــگ داســـــــتان

داستان های کوتاه

ما مسبب خیلی از اتفاقات هستیم ...

۰ نظر

حکایت جالب رئیس جوان قبیله

مردان قبیله سرخ پوست از رییس جدید می‌پرسند:

«آیا زمستان سختی در پیش است؟»

رییس جوان قبیله که هیچ تجربه‌ای در این زمینه نداشت، جواب میدهد «برای احتیاط بروید هیزم تهیه کنید»

سپس با سازمان هواشناسی کشور تماس گرفت و پرسید : «آقا امسال زمستان سردی در پیش خواهد بود؟»

پاسخ: «اینطور به نظر می آید»

پس رییس، به مردان قبیله دستور داد که بیشتر هیزم جمع کنند و برای اینکه مطمئن بشود یک بار دیگر با سازمان هواشناسی کشور تماس گرفت و پرسید : «آیا شما نظر قبلیتان را تایید می کنید؟»

پاسخ: «صد در صد»

رییس به همه افراد قبیله دستور داد که تمام توانشان را برای جمع آوری هیزم بیشتر صرف کنند.

سپس دوباره با سازمان هواشناسی تماسی گرفت و پرسید : «آقا شما مطمئنید که امسال زمستان سردی در پیش خواهد بود؟»

پاسخ: بگذار اینطور بگویم؛ سردترین زمستان در تاریخ معاصر!!!

رییس: «از کجا مطمعنید؟»

 پاسخ: «چون سرخ پوست ها دیوانه وار در حال جمع آوری هیزم هستند!! »

خیلی وقتها ما خودمان مسبب وقایع اطرافمان هستیم.

۱ ۰

نامه آبراهام لینکلن به آموزگار پسرش

۰ نظر

http://degaresh.com/site/wp-content/uploads/2013/10/Abraham_Lincoln-640-330.jpg

به پسرم درس بدهید. او باید بداند که همه مردم عادل و همه آنها صادق نیستند، اما به پسرم بیاموزید که به ازای هر شیاد، انسان صدیقی هم وجود دارد. به او بگویید، به ازای هر سیاستمدار خودخواه، رهبر جوانمردی هم یافت می شود. به او بیاموزید، که در ازای هر دشمن، دوستی هم هست. می دانم که وقت می گیرد، اما به او بیاموزید اگر با کار و زحمت خویش، یک دلار کاسبی کند بهتر از آن است که جایی روی زمین پنج دلار بیابد. به او بیاموزید که از باختن پند بگیرد و از پیروز شدن لذت ببرد. او را از غبطه خوردن بر حذر دارید. به او نقش و تاثیر مهم خندیدن را یادآور شوید.

 

اگر می توانید، به او نقش موثر کتاب در زندگی را آموزش دهید. به او بگویید تعمق کند، به پرندگان در حال پرواز در دل آسمان دقیق شود. به گلهای درون باغچه و به زنبورها که در هوا پرواز می کنند، دقیق شود. به پسرم بیاموزید که در مدرسه بهتر این است که مردود شود اما با تقلب به قبولی نرسد. به پسرم یاد بدهید با ملایم ها، ملایم و با گردن کشان، گردن کش باشد. به او بگویید به عقایدش ایمان داشته باشد حتی اگر همه برخلاف او حرف بزنند.

 

به پسرم یاد بدهید که همه حرف ها را بشنود و سخنی را که به نظرش درست می رسد انتخاب کند. ارزش های زندگی را به پسرم آموزش دهید. اگر می توانید به پسرم یاد بدهید که در اوج اندوه تبسم کند. به او بیاموزید که از اشک ریختن خجالت نکشد. به او بیاموزید که می تواند برای فکر و شعورش مبلغی تعیین کند، اما قیمت گذاری برای دل بی معناست. به او بگویید که تسلیم هیاهو نشود و اگر خود را بر حق می داند پای سخنش بایستد و با تمام قوا بجنگد.

 

در کار تدریس به پسرم ملایمت به خرج دهید، اما از او یک نازپرورده نسازید. بگذارید که او شجاع باشد، به او بیاموزید که به مردم اعتقاد داشته باشد. توقع زیادی است اما ببینید که چه می توانید بکنید، پسرم کودک کم سال بسیار خوبی است.



۱ ۰
به وبلاگ من خوش آمدید :)
موضوع این وب داستان های زیبا و خواندنیه !
امیدوارم که از مطالب این وب لذت ببرید .
خوشحال میشم که اگه نظر ، انتقاد و یا پیشنهادی درباره وبلاگم دارید از طریق فرم" تماس با من " به من اطلاع بدید .
موفق باشید
دنبال کنندگان ۴ نفر
این وبلاگ را دنبال کنید
طراح قالب : عرفـــ ـــان قدرت گرفته از بلاگ بیان